سگهای نگهبان «WATCH_DOGS» یک بازی در سبک اکشن ماجراجویی و دنیای باز است که توسط شرکت یوبیسافت ساخته و منتشر شده است. بازی قرار بود ابتدا در ۱۹ نوامبر ۲۰۱۳ عرضه شود ولی درنهایت، انتشار بازی با تأخیری چند ماهه همراه بود. این بازی سرانجام در ۲۷ می ۲۰۱۴ برای ویندوز، پلیاستیشن ۳، پلیاستیشن ۴، ایکسباکس ۳۶۰ و ایکسباکس وان به صورت یکپارچه و همزمان منتشر شد. نسخه کنسول وی یو این بازی نیز در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۱۴ عرضه شد.
داستان بازی Watch Dogs و حوادث آن در شهر شیکاگو، ایلینوی رخ میدهد. شخصیت اصلی و محوری بازی آیدن پیرس، یک هکر بسیار ماهر کلاه خاکستری است که توانایی نفوذ و گرفتن دسترسی به هر وسیله الکترونیکی داخل شهر را دارد. مشاهده اطلاعات شخصی افراد، مشاهده و کنترل دوربینهای مداربسته شهری، دستکاری در زیرساختهای شهری مانند کنترل مترو، خطوط جادهای و چراغهای راهنمایی و … از جمله تواناییهای آیدن پیرس است. خط داستانی بازی واچ داگز «Watch Dogs»، پیرامون گسترش همهجانبه فنآوری در زندگی افراد و جامعه است.
بازیکن در این بازی با مفاهیمی چون دادهها و اطلاعات یکپارچه، اتصال آنلاین، جنگ اطلاعاتی و گسترش استفاده از فنآوریهایی نظیر رایانه، موبایل و دستگاههای هوشمند آشنا میشود و این سؤال برای وی پیش میآید که چه افرادی واقعاً این دستگاه بسیار بزرگ را به حرکت در میآورند؟ اهداف آنها چیست و ضریب خطای آنها چه قدر است؟! بازی با شبیه سازی کامل شهر شیکاگو، سومین شهر بزرگ ایالات متحده روند داستانی را پیش میبرد. این شهر یکی از بسیاری شهرهای دیگر است که به ابررایانه هوشمند و خیالی به نام ctOS متصل است.
این شهر، تشکیل شده از زیرساختهای عمومی، نیروگاههای انرژی، وسایل ارتباط جمعی و ساکنان و در کل، «همهچیز و همهکس درآن به یکدیگر [از طریق شبکهای هوشمند] متصل هستند.» یک شبکه کاملاً فراگیر تقریباً همه اجزای شهر را به یکدیگر متصل میکند؛ دستگاههای هوشمند شخصی، بانکها، دوربینهای مداربسته، چراغهای راهنمایی، خطوط مترو، مراکز ارتباطات، اطلاعات و انرژی همه و همه به شبکه متصل، قابل کنترل و ردگیری هستند. با وجود چنین سازوکاری، گزارشهای مردمی از هر حوزه شهری به سرعت مورد رسیدگی قرار میگیرد.
پلیس قادر به شناسایی سریع مجرمین است، قطعیهای برق به سرعت رفع میشوند و افراد به سهولت قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر و مسوولان هستند. از طرفی دیگر، آیدن پیرس به عنوان یک هکر کلاه خاکستری و شخصیت قهرمان، با نفوذ در این شبکه آگاه میشود که شرکت بلوم با کنترل این سیستمعامل به جاسوسی از مردم و جنبههای خصوصی آنها میپردازد و همه آنها را در پایگاههای داده خود ذخیره میکند تا در آینده به عنوان برگ برنده مورد استفاده قرار گیرد. در این بازی همچنین مشخص میشود که خاموشی بزرگسال ۲۰۰۳ به دلیل آگاهی یک هکر از این موضوعات و طرح هشدار به مسؤلین بوده است.
روند توسعه بازی Watch Dogs
روند توسعه و ساخت بازی از سال ۲۰۰۹ آغاز گردید. پس از ارائه مشخصات بازی با محوریت رانندگی در شهر، عمدتاً شیوهای نزدیک به سری درایور به عنوان محرک اصلی در بازی عنوان شد؛ بنابراین فیزیک خودروها و نحوه رانندگی در بازی سگهای نگهبان نوعی بهبودیافته و بسیار نزدیک به آن سری است. یوبیسافت مونترال برای ساخت این بازی یک موتور بازی جدید به نام Disrupt طراحی کرد. این موتور بازی، تلفیقی از ویژگیهای سایر موتورهای ساخت بازی یوبیسافت مونترال بوده است.
یوبیسافت در ادامه تأیید کرد که با شرکت امنیتی روسی کاسپرسکی جهت واقعیتر شدن فرآیندهای هک، دسترسی و نفوذ به شبکهها در بازی همکاری کرده است. مدیر خلاق یوبیسافت، جاناتان مورین نیز گفت: استفاده از مفاهیم اطلاعات در این بازی نقطه کلیدی داستان است، اینکه بازیکن چگونه قادر خواهد بود یک شهر بزرگ را با هک کردن و نفوذ وسایل الکترونیکی را کنترل کند. رفتن و نزدیک شدن به دشمنان بدون نزدیک شدن فیزیکی به آنها چیزی فراتر از محدودیتهای بازیهای کنونی در سبک دنیا باز است.
دنی بیلانگر، طراح لید بازی نیز گفت ترسیم ایده یک شهر هوشمند به طراحی گیمپلی و داستان بازی اجازه میداد که اتصال همه چیز و همه کس در شبکه شهری را به گیمپلی بیافزایند. تیمی متشکل از ۱۳۰ کارمند به صورت تمام وقت در طول یک سال و حدود ۶۰۰ کارمند در مجموع از ۶ استودیو بازیسازی یوبیسافت در جهان روی ساخت بازی فعالیت داشتند. بازی سپس به صورت رسمی در کنفرانس یوبیسافت در E3 2012 معرفی شد و تاریخ انتشار آن ۱۹ نوامبر ۲۰۱۳ اعلام شد که یوبیسافت در ادامه اعلام کرد انتشار بازی با تأخیر همراه خواهد بود.
سرانجام یوبیسافت در ۲۷ می ۲۰۱۴ این بازی را روانه بازار کرد. از نظر فروش نیز این بازی رکوردهای منحصربه فردی از خود برجای گذاشت. بیشترین فروش تاریخ یک بازی یوبیسافت در روز اول انتشار، بیشترین فروش یک عنوان بازی جدید در بریتانیا و هفدهمین بازی پرفروش تاریخ این کشور، فروش ۴ میلیونی در پایان هفته نخست انتشار و هشت میلیونی تا پایان جولای از جمله آمارهای فروش این بازی بودند. سگهای نگهبان تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۱۴ (آخرین روز سال میلادی) بیش از ۱۰ میلیون نسخه به فروش رساند که بیشتر از هر میزان در میان عناوین جدید یوبیسافت بود.
داستان بازی Watch Dogs
Watch Dogs داستان هیجان انگیزی دارد. بازیکن کنترل شخصیت ایرلندی-آمریکایی به نام آیدن پیرس را برعهده دارد که دارای توانایی منحصر به فردی در زمینه هک و رخنه به دستگاههای الکترونیکی، با تلفن هوشمند خود است. در سال ۲۰۱۲، آیدن با همکاری دوستش دمیان برنکس وارد محوطه لابی هتل مرلات شد تا با استفاده از تلفن هوشمند خود حسابهای بانکی افراد را هک کند. پس از مدتی نفوذ مقدار زیادی پول از حسابهای مردم برداشت شد ولی دمیان از آیدن خواست همانجا بماند تا پول بیشتری وارد حسابشان شود.
آیدن پذیرفت و به هک حسابها ادامه داد تا اینکه ماموران امنیتی هتل به رخنه اطلاعاتی پی بردند. در این زمان، درموت لاکی کویین مدیر هتل از جریان باخبر شد و خواست تا افراد را شناسایی کنند. آیدن پس از متوجه شدن لو رفتن عملیات، سعی کرد به سرعت فرار کند ولی دوربینهای امنیتی و متخصصات هتل متوجه شدند که چه افرادی در این نفوذ گسترده نقش داشتند. لاکی کویین دستور داد این دو هکر را طوری تنبیه کنند که تسلیم شوند و دیگر جرات انجام چنین کاری را پیدا نکنند.
لاکی کویین در حقیقت تصور میکرد عملیات هک برای دسترسی به یک فیلم مخفی از نحوه مرگ رز واشینگتون بوده است که از آن به عنوان اهرم فشار علیه شهردار شهر استفاده میکرد. درحالی که هدف آیدن و دمیان چنین چیزی نبود، هتل مرلات با یک خلافکار به نام موریس وگا تماس گرفت و از او خواست که یکی از اعضای خانواده آیدن را به قتل برساند. زمانی که آیدن به همراه خواهرزاده ۶ سالهاش، لنا پیرس مشغول رانندگی بود، موریس به لاستیک ماشین تیراندازی کرد و باعث واژگونی آن شد.
در جریان این حادثه خواهرزاده ۶ ساله پیرس کشته شد. ۱۱ ماه بعد، آیدن موفق شد موریس را ردیابی و وی را به دام بیاندازد. آیدن او را در طبقه پایین استادیوم به دام انداخت و از وی بازجویی کرد تا نام کارفرمای خود را بگوید. موریس با هیچ ترفندی حاضر به همکاری نشد و ادعا کرد که آنها با وی تماس گرفتند و و خود هرگز با کارفرما ملاقات نکرده و او را نمیشناسد. آیدن ادامه داد و به او گفت یک دختر ۶ ساله کشته شده و اگر نام کارفرمایش را نگوید او را خواهد کشت.
موریس گفت بهتر است شلیک کند چون او کارفرما را نمیشناسد. آیدن قصد شلیک داشت ولی اسلحه او خالی بود. در این زمان موریس از فرصت استفاده کرد و به آیدن حمله کرد که آیدن با هوشیاری حمله را دفع و با باتوم خود موریس را بیهوش کرد. آیدن سپس اتاق را ترک میکند ولی به صورت اتفاقی یک خلافکار دیگر جلوی او را سد میکند. پس از این همکار آیدن، جوردی چین از پشت این خلافکار را خلع سلاح میکند و پس از بیهوش کردن وی، با دست و اسلحه همان خلافکار به یک جسد دیگر شلیک میکند.
آیدن به جوردی گفت که موریس هیچ حرفی در مورد کارفرمایش نزد و او مجبور شد وی را بیهوش کند چون از عمد اسلحهاش را خالی کرده بود. او سپس به جوردی گفت که موریس را به جای امنی ببرد و از وی بازجویی کند و خودش نیز استادیوم را ترک کرد. در این زمان پلیس نیز در حالت آماده باش بود و آیدن با کمک هکری دیگر به نام BadBoy17 از استادیوم فرار کرد. آیدن پس از فرار از استادیوم و رساندن خود به یک متل، در این مکان استراحت کرد و صبح فردا به منزل خواهرش نیکول پیرس رفت. این روز جشن تولد پسرش جکسون بود و آیدن پس از مدتی دوری، به بهانه تولد خواهرزادهاش به منزل خواهرش رفت.
جکسون پس از مرگ خواهرش لنا با هیچ کس جز مادرش صحبت نمیکرد. آیدن تولد جکسون را به او و مادرش تبریک گفت. درحالی که این دو نسبتا مهربان بایکدیگر بودند، آیدن متوجه پریشانی خواهرش در زمان صحبت وی با تلفن شد و سریعا مکالمه تلفنی را هک و مورد شنود قرار داد تا متوجه شود چه کسی خواهرش را تهدید کرده است. پس از پایان، آیدن از نیکول پرسید که چه کسی او را تهدید کرده و بهتر است به او بگوید تا موضوع را حل کند.
خواهرش اما گفت هر بار که تلاش کردید موضوعی را حل کنید آن را بدتر کردید. با بالا گرفتن مشاجره، آیدن منزل خواهرش را ترک کرد. آیدن سپس خط تلفن را ردگیری کرد و به سرعت شخص تهدیدکننده را ردیابی کرد. او سپس با ماشین به دنبال وی رفت. در حین تعقیب و گریز خواهرش به او زنگ زد و بابت رفتار تندش معذرت خواهی کرد. آیدن پس از این شخص تهدید کننده را به دام انداخت و گوشی وی را هک کرد تا متوجه شود او با چه کسی در ارتباط بوده و دستور تهدید خواهرش را از چه کسی گرفته است.
آیدن سپس اطلاعات استخراج شده را به یکی از اعضای گروه DedSec به نام BadBoy17 که با او در ارتباط بود داد تا متوجه شود دستور تهدید از چه کسی به آن مرد داده شده بود. BadBoy17 از آیدن خواست به محله The Loop برود و با نفوذ به مرکز ctOS آن منطقه، از سیستم عامل دسترسی بگیرد تا بتواند آن شخص را ردگیری کند. در این میان، جوردی چین نیز از آیدن خواست یک ماموریت ساده انجام دهد و به عنوان راننده شخصی را با ماشینش به محل مورد نظر ببرد.
آیدن پذیرفت و یک مرد مضطرب را به محل ملاقاتش رساند. این بخش نخستین جایی بود که آیدن به لاکی کویین چهره به چهره دیدار کرد زیرا ملاقات کننده آن مرد کویین بود. آیدن به صورت ناشناس و با صورتی پوشیده در ماموریت بود و پس از پایان، کویین به آیدن گفت که به کارفرمایش بگوید باز هم اگر نیاز شد با او تماس خواهد گرفت. پس از این BadBoy17 با آیدن تماس گرفت و به او گفت که نیاز است تا با یکدیگر ملاقات کنند. آیدن پس از رسیدن به محل قرار متوجه شد که BadBoy17 یک مرد نیست و یک دختر فرانسوی-کانادایی به نام کلارا لیل است.
آیدن که از این موضوع متعجب بود گفت که حالا بیشتر دچار بیاعتمادی شده است ولی کلارا در جواب گفت که او باید اعتماد کند. سپس کلارا برنامه پروفایلر گوشی هوشمند آیدن را به نسخه مورد استفاده گروه هکری DedSec ارتقا داد و به او گفت که این گوشی الآن خیلی قدرتمندتر است و باید با احتیاط رفتار کند. پس از این، همکاری میان آیدن و کلارا بیشتر شد و سرانجام نیز کلارا موفق به پیدا کردن رد منبع تماس گردید. آیدن اطلاعات را پیگیری کرد و در نهایت متوجه شد که شخصی که خواهرش را تهدید کرده، همکار سابقش دمیان بوده است.
تازهwatch dogs نصب کردم میخواستم بدونم ک پهباد داره؟
سلام! نمیدونم! باید ببینید دوستانی که بازی کردن چی میگن
داستان کامل بود دمتون گرم
واقعا ممنون و خسته نباشید اقا حسین
سلام دوست عزیز؛ خواهش میکنم.
سلام ..ینی دمتون گرم
عالی و بی نقص
فقط یه سوال .. منو خیلی گیج کرده ..افراد فیکسر کیا بودن ؟ و چرا جکسون رو گروگان گرفته بودن ؟
سلام، خواهش میکنم، من حضور ذهن ندارم، اگر دوستان دیگه ای حضور ذهن دارند جواب سوال شما رو میدن
میشه داستان واچ داگز ۲ رو بزارید
سلام، در صورت امکان قرار میدیم
میشه داستان کامل gta v رو بزارید ممنون
سلام، GTA V داستان خاصی نداره دوست عزیز، داستانش همون چیزیه که به صورت پیم پلی دارید انجامش میدید
واقعا عالی بود خسته نباشید
ممنون می شم داستان کامل کوانتوم بریک هم بگزارید
سلام دوست عزیز؛ سعیمونو میکنیم