درون بازی در این مورد اینطور توضیح داده می شود:
کدگو: سایفر و آمریکا دنبال یه هدف هستن… که بتونن دنیا رو با سلطه زبان انگلیسی کنترل کنن. اگه همه مردم به یه زبان صحبت کنن، میشه کاری کرد که همه مثل هم فکر کنن و به این ترتیب میشه اهداف زیادی رو محقق کرد.
اگه شما مفهوم یه عبارتو از بین ببرید، کم کم خود اون مفهومو هم از بین بردید. در زبان ناواجویی Nizhoni به معنی زیباییه. اما تصویری که از این کلمه در ذهن من شکل می گیره، خیلی با معنای زیبایی فاصله داره. چشم انداز دوار، شکوه سبز… معنیش اینه که ما مفهوم Nizhoni رو با ریشه معنایی اون در زبان ناواجو تغییر دادیم.
اگه ما کلمه Nizhoni رو از دست بدیم، تصویر زیبایی سرزمین مادریمون شسته شده و به فراموشی سپرده میشه. پایگاه اصلی سایفر تو آمریکاس و به خاطر دلایل مختلفی سعی داره تا زبان انگلیسی رو به همه جا گسترش بده. که یکی از مهمتریناش اینه که ۵ بیلیون انسان ساکن در زمین، همه مثل انگلیسی ها بخونن، صحبت کنن و در نهایت مثل اونا فکر کنن. این اتفاق تنها در لوای آموزش و همگیر شدن زبان انگلیسی محقق میشه. به این ترتیب، کنترل دنیا توسط سایفر هم در فراز و نشیب پیشرفت اقتصادی دولت ساده تر خواهد بود.
استفاده از این انگل، بهترین راه برای رسیدن به این هدف بزرگه. دیگه نیازی نیس تا تموم زبانا در کنار انگلیسی نابود بشن، تنها کار لازم، اینه که سایر زبانای رقیبو تضعیف کنن. روسی، چینی، عربی… اگه مردم بدونن با صحبت به این زبانا دارن با زندگیشون چه ریسکی می کنن، گله مند میشن که چرا زبان میانجی بین المللی، انگلیسی انتخاب شده. اونا گستره خودشونو برای سلطه زبان انگلیسی از طرق مختلف انجام میدن. از طریق شغلا، آموزش و پرورش، فیلما، کالاها… حالا زبان انگلیسی به عنوان زبان مجاز بین المللی شناخته شده.
گسترش شبکه های الکترونیک به معنای انگلیسیزه کردن بیشتر دنیاس. شبکه های ارتباطی، هیچ ملیت مشخصی ندارن، اما پایه همشون بر اساس یه زبان واحد ریخته شده. به این شکل، اونا می تونن نفوذ بیشتری داشته باشن. اما این کار چه تفاوتی با ساخت برج بابل ۲۲ داره؟ صاحبان ثروت و قدرت سعی می کنن تا به همه جهان حکومت کنن. عده ای در این چرخه کار می کنن و عده ای مصرف کننده صرف هستن. عده ای هم مثل عروسکای خیمه شب بازی اونا به میادین جنگ میرن و در راستای اهداف اونا می جنگن و کشته می شن. این وضعیت توی پایگاه کوچیک شما هم وجود داره.
شما سعی می کنید تا با یکی کردن نماداتون، همه افراد حاضرو تحت کنترل داشته باشید. درست همون کاری که نظامای سرمایه داری انجام می دن. البته شما به اون مبحث نظامی رو هم اضافه کردید. از دروه های گذشته، روئسای هر تمدن، فکری یکسان داشتن. وقتی مردم در زیر فرمان یه نفر قرار می گیرن، تبدیل به یه ملت واحد قدرتمند میشن که جدا و پراکنده بودن، نمی تونه چنین قدرتیو به اونا ببخشه. و اون شخص، رئیس خواهد بود. و روئسا چطور مردمو دور هم جمع می کنن (متحد می کنن)؟ به وسیله زبان.
در کتاب عهد قدیم، اینطور نوشته شده که مردم در بهشت هم تنها به یک زبان مشترک با هم صحبت می کردن. زبان مشترک بشریت رو با هم متحد می کنه. آدما در نهایت، از میزان رشد قدرتشون آگاه میشن و با مهار قدرتشون سعی می کنن تا به آسمان (بهشت) برجی بسازن، برج قدرتمند بابل. اما این غرور اونا، خشم خدا رو در پی داره و اون زبانای مردمو متفاوت می کنه و برج رو پیش از تکمیل شدنش نابود می کنه. مردم، زبان مشترک خودشونو از دست دادن و دیگه حرف همدیگه رو نفهمیدن. همه دوره ها به یه شکله. روئسا (قانون گذارها) برای پیشبرد اهدافشون در سرزمینای جدید، ابتدا زبان مشترکو برنامه ریزی می کنن.
روم باستان، ناپلئون و حالا زیرو. امپراطوری بریتانیا، این سرزمینو با جنگ شخم زد و در اون بذر زبان انگلیسی رو پاشید. در نهایت، نظام سرمایه داری آمریکا تبدیل به یه ابزار جدید شد. برای انجام بازی ثروت، تو فقط باید یه قانونو رعایت کنی، انگلیسی. برای بهره برداری از مردم، انگلیسی مثل یه افسار می مونه که مردم با خوشحالی اونو دور گردنشون میندازن.
صورت جمجمه ای می گفت: آمریکا هیچوقت نمی تونه ادعا کنه که یه کشور واحده، چون نیست.
حق با اون بود، آمریکا از چندین ملت مختلف با فرهنگای مختلف به وجود اومده. اما یه چیز در این بین وجود داره که همه اونا رو در یک قالب واحد قرار می ده و اون زبانه، زبان انگلیسی. هژمونی آمریکایی از یک توهم به وجود اومد که می گفت زبان انگلیسی می تونه اقوام مختلفو با هم متحد و یکی کنه. در مقایسه با مردم کره زمین، آمریکا یه زمین کوچیک به حساب میومد، ولی زمانی که این آدما با یه زبان مشترک به هم وصل می شدن، اونوقت این کشور کوچیک تبدیل به یه جهان بزرگ می شد.
۲۱- باستانیان یا آرکیا که آرکیباکتری یا باکتری های باستانی هم نامیده شدهاند، فرمانرویی از موجودات ریز تکیاختهای هستند. به هر یک از اعضای گروه باستانیان یک باستانه (Archaeon) گفته میشود. در سال های اخیر، طبقه بندیهای جدیدی برای جانداران پیشنهاد شده و کاملاً در حال تغییر بوده است. باستانیان نیز همانند باکتریها، پروکاریوت (پیشهستهای یا بدون هسته) هستند و در درون یاختههای خود هسته سلولی یا اندامک دیگری ندارند. در گذشته، این گروه به عنوان یک گروه غیر عادی از باکتریها قلمداد میشد و از آنها به عنوان آرکیباکتریها (باستانباکتریها) یاد میشد، ولی از آنجا که تاریخ تکامل باستانیان و زیستشیمی آنها بسیار متفاوت از دیگر اشکال زیستی است، امروزه در سامانه سهفرمانرویی از آنها به عنوان یک فرمانرو جدا یاد میشود.
در این سامانه که توسط کارل ووز ترتیب داده شده، سه گروه اصلی دودمان تکاملی عبارتند از باستانیان، هوهستهها (یوکاریوتها) و باکتریها. اما فرضیه یوسیت متفاوت است. گونههایی از باستانیان در اعماق اقیانوسها و مغاک های ظلمانی کشف شدهاند و میتوانند در جایی که حتی ذرهای از نور خورشید به آن نفوذ نمیکند، زنده بمانند. پژوهشگران احتمال میدهند که شاید علت دوام آنها در چنین مکانهایی، روشهای ویژه مصرف نفت برای ادامه زندگی باشد.
آرکی باکتریها معمولاً در شرایط سختی مانند دمای بالا، یا غلظت زیاد نمک زندگی میکنند. این شاخه، کمتر از ۱۰۰ گونه را تشکیل میدهد؛ شامل گروههای هوازی و بیهوازی اند که با محیطهای افراطی سازگار شدهاند؛ پروکاریوت اند؛ از نظر ساختار دیواره و غشای سلول با سلولهای یوکاریوت متفاوتند.
۲۲- برج بابل ساختمانی است که در سِفر پیدایش به آن اشاره شده است. هم اکنون این برج نابود شده است. در گذشته، باور بر این بود که درختان هر طبق روی طبقه پایین میافتاد و درختان را وارانه نشان میداد. بر پایه آنچه در تورات، کتاب پیدایش آمده، انسانهای نخستین که همگی در بابل بودند به سبب کمبود جا و سرچشمهها، خواستار پراکنده شدن به جاهای دورتر شدند. از این رو و برای جلوگیری از چند دستگی این برج بلند را ساختند تا همبستگی خود را از دست ندهند.
متون مذهبی، اساطیری و افسانهای متنوعی از نوعی وضعیت بشری حکایت میکنند که تنها یک زبان مورد استفاده بوده است. به عنوان مثال، در عقاید مشترک مسیحیان و یهودیان (Judeo-Christian) سردرگمی زبانها در روایت انجیل از داستان برج بابل توصیف شده که بیانگر ایجاد انواع زبانها از زبان واحدی به نام زبان آدم Adamic-Language است.
درون بازی در این مورد اینطور توضیح داده می شود:
رئیس بزرگ: چی شده؟
آسلات (Ocelot): در مورد پروژه سال ۱۹۷۲، والدین وحشتناک… کاترینه به من گفت که دیگه بیش از این نمی تونه ادامه بده.
رئیس بزرگ: بچه های وحشتناک؟
آسلات (Ocelot): این دیوونگی رو زیرو شروع کرد. یا اینکه شروع دیوونگیش با این کار بود.
رئیس بزرگ: چیز جدیدی پیدا کردی؟
آسلات (Ocelot): این برنامه در سال ۷۶ متوقف شد. ATGC این پروژه رو به طور کامل متوقف کرد و اعتبارشون توسط دارپا بسته شد. من نگران این بودم که چه اتفاقی ممکنه برای تو بیفته، برای پسرای تو.
رئیس بزرگ: اونا پسرای من نیستن.
آسلات (Ocelot): فقط مشتی سلولن که تو آزمایشگاه بزرگ شدن؟
رئیس بزرگ: با این تفاوت که اونا از چیزی که تو می گی، قابل اطمینان تر هستن.
آسلات (Ocelot): اما زیرو اینطور فکر نمی کنه. ایوا هم همینطور. برای اونا اون پسرا یک کلون از تو هستن.
رئیس بزرگ: و بعد؟
آسلات (Ocelot): اولین پسرا همونطور که انتظار می رفت، بزرگ شدن. دیوید هیچوقت این کشور رو ترک نکرد، اما ایلای یدفه ناپدید شد. ما اونو بچه ترد شده (Abandoned Child) خطاب می کردیم.
رئیس بزرگ: اون کجاس؟
آسلات (Ocelot):ا ون تو انگلیس بود. تو سرزمین مادری زیرو. ظاهراً اون بعداً به آفریقا سفر کرده و تونسته از نظارت زیرو فرار کنه.
رئیس بزرگ: برای چی اینکارو کرده؟
آسلات (Ocelot): کسی چه می دونه، شاید در مورد تولدش چیزایی فهمیده. اگه اون زنده باشه، الان باید تو سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی باشه. به اندازه کافی بزرگ شده تا بتونه برای خودش تصمیم بگیره.
رئیس بزرگ: فکر می کنی اون هنوز زنده باشه؟
آسلات (Ocelot): نمی دونم. جان، اگه اون زنده باشه، برنامت چیه؟
رئیس بزرگ: من چیزی ندارم که به اون بگم. با اون مثل یه انسان رفتار می کنم… درست مثل دیگران.
درون بازی در این مورد اینطور توضیح داده می شود:
میلر: رئیس، تمام این مدت، اندرسون پشت همه ماجراها بوده. همون مردی که تو پروژه مار خور به همراه سیگیت رفت. بعد از ناپدید شدن زیرو، اون کنترل و مدیریت سایفرو به عهده گرفت. ایده به کارگیری هوش مصنوعی توسط زیرو در سال ۷۴ به وجود اومد. این تفکر در زمانی بروز کرد که حافظه رئیس (Mammal Pod) پیدا شد. به طور واضح، این هوش مصنوعی نمی تونه به خودی خود تصمیم گیری کنه، پس اونا باید کاری می کردن که اون بتونه به تنهایی اقدام کنه… از همین رو، سیستمی به وجود اومد که هوش مصنوعی رو با قوانینی محدود می کرد و تحت کنترل داشت.
یه فیلتر قوی که حجم بسیار بالایی از اطلاعات رو پیش از اجرایی شدن برای مردم بررسی می کرد. یه سیستم مردمی که توسط مردم برای مردم کار می کرد. از این رو، اونا اقدام به تحقیق در مورد چگونگی این موضوع کردن. اونا به پروژه هوش مصنوعی اندرسون هم یه اسم جدید دادن. اونا اون رو Patriot 23 نامیدن. سیستمی که تضمین می کرد که همه افراد جامعه تحت کنترل همگی، به گونه ای واحد فکر کنن و در راستای اهداف سیستم عمل کنن. چیزی که به اون میهن پرستی گفته می شد. خلق یه دنیای یکپارچه…
دارپا دکتر استرجلاو رو برای انجام این کار مسئول کرد. اما استرنجلاو بعد از اون حادثه، تحت فشار شدید قرار گرفت… اون از پروژه جدا شد و تمام تحقیقاتش به هم ریخت. پیش از اینکه زیرو ناپدید بشه، اون همه دستور العملا رو به اندرسون آموزش داد و منتقل کرد. بعد از اون، زیرو تصمیم گرفت تا با مخفی کردن مکان تو، ازت محافظت کنه. به نوعی اون با این کار، سپر محافظتی خودشو قربانی کرد و حالا من تنها رابط تو با اون در دنیای بیرون هستم. من حالا آخرین ارتباط تو هستم. این آخرین درخواست زیرو از توئه… وقتی که به هوش اومدی، باید از تو به بهترین شکل ممکن محافظت بشه.
۲۳- میهندوستی که به نام میهن پرستی نیز شناخته می شود، مفهومی است ناظر به عشق و علاقه به میهن و مردم و آمادگی جهت هر گونه فداکاری و پاسداری از استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و دفاع از هویت قومی-ملی-فرهنگی آن ملت. میهن دوست، فردی است که به سرنوشت کشور و فرهنگ خود حساس است و همه تلاشش را بکار میگیرد تا آن ها را به بالندگی برساند. میهن دوستی و ناسیونالیسم، علی رغم اینکه در مواردی بجای هم بکار میروند، کاملاً از هم جدا هستند. میهن دوستی با ناسیونالیسم که همراه با کینه نسبت به ملل دیگر و خودستایی از نژاد خود و اغراق در مفاخر و شعائر ملی است، متفاوت است.
بطوری که پاتریوتها تنها خود را جزئی از وطن خود میدانند، اما دارای جنبههای سلبی نسبت به دیگر ملل و خودستاییها نیستند.
درون بازی در این مورد اینطور توضیح داده می شود:
کدگو: کوایت حامل انگل تارهای صوتیه. سایفر اونو سپر بلای خودش قرار داده و به اینجا فرستاده. کوایت اون انگلو در پایگاه اصلی منتشر کرده. اون با این کار، تک خالشو رو کرده تا اگه عملیات ترورش موفقیت آمیز نبود، بتونه با این وسیله به هدفش برسه. اما کوایت صحبت نکردنو انتخاب کرد. اون به زبان ناواجویی صحبت کرد، تنها زبونی که انگل نسبت به اون عکس العملی نداره و فعال نمیشه. بعدم اون خودشو تسلیم نیروهای شوروی کرد تا ویروسو با خودش نابود کنه.
پس از شنیدن صحبت های کدگو، اهب تصمیم می گیرد تا کوایت را از دست نیروهای شوروی نجات دهد و برای پاکسازی او از ویروس، اقدام کند. اما کوایت پس از ماجرایی، مجبور می شود تا برای نجات اهب به زبان انگلیسی صحبت کند و همین امر موجب فعال شدن ویروس درون بدن او می شود. از این رو، او اهب را ترک می کند و برای همیشه ناپدید می شود.
برخی از اسامی درون بازی، از فیلم پرطرفدار موبی دیک الگوبرداری شده است. پیکوآد (Pequod)، اهب و اسماعیل از جمله این اسامی هستند. همچنین نمایش نهنگ آتشینی که در ابتدای بازی، هلیکوپتری را می بلعد هم ادای دینی از طرف کوجیما به این اثر سینمایی تحسین شده است. داستان این فیلم، شخصیت کاپیتان اهب را به صورتی دقیق تشریح میکند.
او مردی جا افتاده و شکارچی نهنگ است که سالها قبل، هنگام یکی از سفرهای دریایی خود با یک نهنگ غول پیکر به نام موبی دیک درگیر شده است. اهب هنوز زخم ناشی از درگیری با موبی دیک را روی صورت خود دارد و نهنگ غول پیکر که توانسته در طول این درگیری سخت، از چنگ اهب بگریزد، زخمی از نیزه او را در بدن دارد. اهب هنوز هم در پی موبی دیک است و برای شکار او دست به یک ویرانگری درونی میزند. او در بزرگترین و هیجان انگیزترین سفر دریایی خود، به دنبال موبی دیک میرود و جان کشتی خود و سرنشینان آن را به خطر میاندازد…
درون بازی Metal Gear Solid V اهب از تبدیل خاکستر همرزمانش به الماس صحبت می کند. این موضوع اشاره به محصولات یک شرکت سوئیسی دارد که با استفاده از خاکستر مرده ها (انسان و حیوان) اقدام به تولید الماس می کند. درمورد فعالیت های این شرکت و نحوه عملکرد آن اطلاعاتی منتشر شده که در ادامه به آن اشاره می کنم: شرکت سوئیسی آلگوردانزا (Algordanza) به تازگی آمادگی خود را برای تهیه الماس با استفاده از خاکستر جنازه افراد اعلام کرده است. طبق اعلام این شرکت، فرآیندی که برای این کار استفاده میشود، نه تنها در نوع خود بینظیر است، بلکه با نهایت دقت و احترام به خاکستر مرده انجام میشود.
هزینه ساخت الماس با این شیوه متفاوت بوده و از پنج هزار دلار تا بیش از بیست هزار دلار متغیر است. پس از تحویل خاکستر جنازه به این شرکت، ابتدا این ماده مورد تحلیل فیزیکی و شیمیایی قرار گرفته و کلیه جزئیات مربوط به آن ثبت می گردند. برای ساخت یک الماس، نیاز به پانصد گرم از خاکستر باقی مانده از جسد فرد است. گفتنی است که از بدن انسان، حدود دو کیلو گرم خاکستر ایجاد میشود. در مرحله بعد، مواد غیر آلی نظیر نمک طعام و اکسیدها از خاکستر جدا شده و ترکیب کربنی لازم برای ساخت الماس آماده میشود.
اما اصلیترین مرحله، پس از این جداسازی صورت میگیرد. در این مرحله، خاکستر به گرافیت و گرافیت به الماس تبدیل میشود. این کار، نیازمند فشار و حرارت بسیار بالا است و حدود دو هفته نیز به درازا میانجامد. الماس ایجاد شده، ممکن است رنگ خاصی داشته باشد که دلیل آن هم عناصر دیگر موجود در ترکیب کربنی است. پس از آن، الماس بدست آمده تراش میخورد تا جذابیت بیشتری یابد. همچنین، این شرکت گزینه دیگری را نیز پیش روی مشتریان قرار میدهد و آن هم حکاکی جملات مورد نظر وی که با استفاده از لیزر روی الماس است.
مسئولین شرکت به مشتریان پیشنهاد میکنند تا نام فرد متوفی و تاریخ ولادت و فوت وی را در الماس ساخته شده از خاکستر جنازه وی حک کنند. البته مجموع این کلمات نباید بیش از هفتاد و پنج حرف باشد. همچنین این عبارت های حک شده بسیار کوچک هستند و باید با ذره بین آنها را مشاهده کرد. افراد، پس از پرداخت مبلغ به شرکت و تحویل خاکستر جنازه عزیز خود، پس از سه ماه می توانند الماس تهیه شده را تحویل بگیرند.
کپسول دورنگی که در چند کات سین در کنار اهب نمایش داده می شود، زیپراسیدون نام دارد. داروی زیپراسیدون متعلق به گروه داروهای ضد جنون است و بیشتر در درمان بیماری شیزوفرنی یا جنون جوانی کاربرد دارد. اما دوز پایینتر این دارو در درمان اختلال شخصیت دو قطبی، وسواس فکری، حمله هراس، اختلال مرزی، اختلال تمرکز و ترس به کار میرود. یکی از شایعترین عوارض این دارو، افزایش وزن است. اما سایر عوارض شامل بیقراری، بی احساسی، تپش نامنظم قلب، ممکن است در ابتدا نمایان شود. این دارو برای اثر مفید به ۴ تا ۶ هفته زمان نیاز دارد.
نوشته شده در بررسی سخت افزار,پیشنهاد سردبیر,ناگفته های داستان بازی
تست و بررسی کامل کارت های گرافیکی GTX 970 & GTX 980با 13,499 بازديد
آیا PS4 هک شده؟! حاشیه های هک ۴ Playstationبا 12,617 بازديد
سونی لیست تمام بازی های PS4,PS3 سال ۲۰۱۵ را منتشر کردبا 10,880 بازديد
ناگفته های داستان بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Painبا 10,532 بازديد